بنگ + اکسپنشن داج سیتی
داستان بازی
ظهر یک روز تابستانی، زمانی که همه ی مردم دهکده از ترس درون خانه هایشان پنهان شده اند.
یاغیان برای گرفتن باج خود از مردم دهکده، به آرامی نزدیک میشوند.
آری! اینجا غرب وحشی است.
آفتاب سوزان ظالمانه بر سرشان سایه می افکند.
این بازی داستان رویارویی عدالت و شرارت را به تصویر می کشد که چگونه کلانتر همراه معاونان با یاغیان مواجه می شود و در این بین ، خائنی که درنزدیکی لحظه پیروزی از پشت خنجر میزند.
داستان اکسپنشن
درست در همان لحظه ای که همگان فکر می کردن قائله ختم به خیر شد، تنها یک اتفاق می توانست معادلات را بر هم زند.
کلانتر شاید در خواب هم نمی دید که در این شهر بیش از یک خائن وجود دارد. کلانتر نگون بخت تنها چند ثانیه پس از کشتن خائن اول، متوجه می شود که این تازه ابتدای ماجراست ..
در این شهر هیچ چیز انتظار او را نمی کشد مگر یک دوئل دوباره با خائن نوظهور !